دنیای هنر شنل قرمزی |
*گزیده ای از کتاب*
وقتی دختر کوچولو وارد خانه شد و چشمش به تختخواب افتاد بسیار شگفت زده شد و گفت: مادر بزرگ چه چشمهای بزرگی داری! گرگ گفت :دختر کوچولوی من بیا جلوتر تا بهتر تو را ببینم، شما چه دندانهای بزرگی دارید. این برای خوردن شما بهتر است!،، ولی گرگ با لب های بزرگش پرید و شنل قرمزی را بلعید. خوشبختانه یک شکارچی از جلو خانه مادربزرگ عبور می کرد و صدای بلند خرو پف گرگ را شنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.